• وبلاگ : جوك هاي بالاي 18 سال
  • يادداشت : جوك +18
  • نظرات : 42 خصوصي ، 389 عمومي

  • نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + مجتبي تهراني 
    يه روز يه ترکه،
    اسمش ستار خان بود، شايد هم باقر خان.. ؛
    خيلي شجاع بود، خيلي نترس.. ؛
    يکه و تنها از پس ارتش حکومت مرکزي براومد!
    جونش رو گذاشت کف دستش و سرباز راه مشروطيت و آزادي شد،
    فداکاري کرد، براي ايران، براي من و تو.. ،
    براي اينکه ما يه روزي تو اين مملکت آزاد زندگي کنيم.. .

    يه روز يه رشتيه.. ! -
    اسمش ميرزا کوچک خان بود، ميرزا کوچک خان جنگلي؛
    براي مهار کردن گاو وحشي قدرت مطلقه تلاش کرد،
    براي اينکه کسي تو اين مملکت ادعاي خدايي نکنه؛
    اونقدر جنگيد تا جونش رو فداي سرزمينش کرد ...

    يه روز يه لره بود،

    کريم خان زند
    ساده زيست ، نيك سيرت و عدالت پرور بود و تا ممكن مي شد از شدت عمل احتراز مي كرد.


    يه روز ما همه با هم بوديم.. ،
    ترک و رشتي و لر و اصفهاني و ... !
    تا اينکه يه عده استعمارگر رمز دوستي ما رو کشف کردند
    و قفل دوستي ما رو شکستند .. ؛

    حالا ديگه ما براي هم جوک مي سازيم،
    به همديگه مي خنديم،